
کتاب نیمه تاریک وجود | دبی فورد
نیمه تاریک وجود،به احساسات غرق شده در اعماق وجودمان میپردازد.کتاب نیمه تاریک وجود به قلم دبی فورد یک اثر شاهکار روانشناسی است.
دبی فورد که نویسنده،مدرس،معلم و سخنران آمریکایی شناخته شدهای بود.با نوشتن کتاب نیمه تاریک وجود به شهرت بسیاری دست پیدا کرد. و این کتاب پس از مدتی جزو کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت.
همچنین این کتاب توسط عبدالله صلاحی به زبان فارسی ترجمه شده و نسخههای آن در فروشگاههای کتاب موجود میباشد.
این کتاب دربارهی چیست؟
چرا از خودخواهی یک دوست،تنبلی یک همکار،غرور و تکبر یک عضو خانواده و یا حتی گستاخی یک غریبه عصبانی میشویم؟
دبی فورد میگوید که((همان چیزهای قدیمی))سرنخی برای رسیدن به بخشهای تاریکمان و به احساسات و ویژگیهایی هستند که از باور وجودشان در خودمان وحشت داریم.
این کتاب برایمان روشن میکند که ما خواسته یا ناخواسته بخش تاریک وجودمان را پنهان یا حتی آن را انکار میکنیم،
و میآموزد که چگونه بهجای پس زدن ،سعی در شناخت آنها کنیم و از فشار این تاریکیها رهایی یابیم.
هر انسانی در وجودش نیمهای تاریک دارد که نسبت به آن آگاهی ندارد یا توان و قدرت مقابله و رویارویی با آن را ندارد.
این کتاب ما را به سفری به درون اعماق وجودمان میبرد. و کمک میکند آن بخش از وجودمان(سایههای وجودمان)که به هر طریقی سعی در فرار کردن ازشان را داریم یا اینکه خودمان یا دیگران از آن راضی نیستیم را بشناسیم.
افکار و ترس هایی که ازشان فرار می کنیم مانند کوله باری سنگین بر روی دوش هایمان قرار می گیرند. و ما بدون آنکه متوجهش باشیم در کل زندگی این بار سنگین را حمل میکنیم.
بجای سرکوب کردن آنها را ببینیم و در آغوش بکشیم و وجودمان را حتی با تاریکترین قسمتهایش بپذیریم.
همانطور که دبی فورد در نیمه تاریک وجود گفته است که هدف اصلی این کتاب در آغوش کشیدن بخشهایی از وجودمان است که از آن بیزاریم.
احساسهایی مانند: ترس،خست، عصبانیت، کینهجویی، شرارت، خودخواهی، عوام فریبی، تنبلی، سلطهجویی، خصومت، نالایقی، بی ارزش بودن و…
سایههای وجودمان خودشان را با این قالب ها نشان میدهند و ما میتوانیم با پذیرش آنها درونمان را به روشنایی ببریم.شاید بپرسید چگونه؟ برایتان مثالی از کتاب را نشان میدهم:
یه روز که سوار قطار بودم،همهچیز تغییر کرد. زنی که در کوپهی من بود بر سر بچهاش فریاد میکشید. در دل گفتم من هیچ وقت بچهی خودم را اینطور تربیت نمیکنم و چه زن وحشتناکی است که بچهاش را در یک محیط عمومی سرزنش میکند.
صدایی آرام به من گفت: اگر بچهی تو هم شیر شکلاتش را روی لباس ابریشمی سفید رنگت میریخت، تو به جای داد و فریاد چیزی به طرفش پرتاب میکردی.
در اینجا نویسنده متوجه شد که او هم میتوانست مانند آن مادر رفتار کند. اما نمیخواست این را تصدیق کند و بجای همدل شدن او را قضاوت کرد .دبی فورد فهمید که صفات اشخاص هستند که در درون ما متجلی میشوند .
یعنی ما هم به نوعی آن صفت را در درون خودمان داریم و چون آن را نمیپذیریم به خاطرش آن شخص را قضاوت میکنیم و وقتی این صفات را در دیگران میبینیم موجب خشم ما میشود.
ما از رو به رو شدن با بخش های عمیق درونمان میترسیم .میترسیم با چیزی وحشتناک رو به رو شویم. میترسیم کسی را کشف کنیم که هرگز نتوانیم با آن زندگی کنیم.
اما این ها همه فرصتهای خوبی هستند تا به شناخت درونمان بپردازیم و با خودمان صادق باشیم. و وقتی که آنها را پذیرفتیم از آنها استفاده کنیم و به سمت درست هدایتشان کنیم.
فقط وقتی شهامت داشته باشیم با جنبه های مختلف همانطور که هستند رو به رو شویم بی آنکه در مورد آنها تصویری به ذهن راه دهیم یا قضاوت کنیم. آن وقت است که از درون این وقایع،راه روشن زندگی پایدار میشود و مسیر توفیق ما قابل تشخیص خواهد بود.
برشی از کتاب نیمه تاریک وجود:
یونگ میگوید:((هیچ کس با تصور نور به نور حقیقی نمیرسد ولی به کمک شناخت تاریکیها میتوان به روشنایی حقیقی دست پیدا کرد.))
ما به حس تنفر احتیاج داریم تا عشق را بشناسیم و فقط موقعی تنفر قدرت منفی خواهد داشت که ما آن را سرکوب یا انکار کنیم.
مشخصات کتاب:
- نام کتاب:نیمه تاریک وجود
- نویسنده:دبی فورد
- مترجم:عبدالله صلاحی
- تعداد صفحات:240