
رمان کتابخانه نیمه شب | مت هیگ
کتابخانه ای میان مرگ و زندگی...
کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ کتابی درباره انتخابها، حسرتها و پذیرفتن زندگی است . این کتاب برای اولین بار در سال2020 منتشر شد.مت هیگ در این کتاب به خوبی به خواننده نشان میدهد که چگونه میتوانیم شانسی برای تغییر زندگیمان و جبران گذشته داشته باشیم. و تواناییهای خود را در مسیر بهبود زندگی و وضعیت روحیمان بهکار بگیریم.
درباره نویسنده
مت هیگ (Matt Haig) نویسنده کتاب کتابخانه نیمه شب متولد سال 1975 میباشد. او رماننویس و روزنامهنگار انگلیسی است.همچنین مت هیگ نویسنده آثاری داستانی و غیرداستانی برای کودکان و بزرگسالان است. «آخرین خانواده در انگلیس» از دیگر آثار داستانی مت هیگ و اولین رمان اوست.
از مت هیگ به جز «کتابخانه نیمهشب» کتابهای دیگری هم به فارسی ترجمه شده است. دیگر آثار ترجمهشده او به فارسی عبارتند از: «دلایلی برای زنده ماندن»، «چگونه زمان را متوقف کنیم»، «انسانها» و «گربه بودن».
مت هیگ نویسندهای با آثاری پرفروش و پرمخاطب است. و به خاطر آثارش جوایز بلو پیتر و اسمارتیز را دریافت کرده و سه بار هم نامزد دریافت مدال کارنیج شده است.
درباره رمان کتابخانه نیمه شب
«میان زندگی و مرگ یک کتابخانه است. درون آن کتابخانه قفسهها تا بینهایت ادامه دارند. هر کتاب فرصتی است برای تجربه یکی از زندگیهایی که میتوانستی داشته باشی. تا ببینی اگر انتخابهای دیگری میکردی، زندگیات چگونه میشد… اگر شانسی برای جبران اشتباهاتت داشتی، چه چیزی را تغییر میدادی؟»
فرض کنید بین مرگ و زندگی وارد کتابخانه نیمه شب میشوید ، جایی که این فرصت را پیدا میکنید تا ببینید اگر تصمیمات متفاوتی میگرفتید زندگی شما چگونه میشد؟!
من نیز خیلی به این موضوع فکر میکنم ، زندگی من چگونه میشد اگر انتخابهای مختلفی میکردم . از خودم میپرسیدم آیا خوشبختترین نسخه خودم هستم؟
من عاشق روشی هستم که این کتاب در مورد پشیمانی و حسرتها صحبت می کند. و این که چگونه در بیشتر مواقع پشیمانیهای ما انبوه چیزهایی است که از کنترل ما خارج است و باعث می شود بار سنگینی بر زندگی ما وارد شود.
در رمان مسحورکنندۀ مت هیگ به نام کتابخانه نیمهشب، دقیقاً همین پرسش برای نورا سید پیش میآید.وقتی نورا سعی می کند به زندگی خود پایان دهد ، چشمان خود را در کتابخانهای پر از کتاب که حاوی نسخه های مختلف داستان زندگی اوست ، باز میکند. اگر او کتاب مناسب و مناسبترین زندگی را پیدا کند ، می تواند زندگی راضی و شادی داشته باشد.
نورا این انتخاب را دارد که زندگیاش را با زندگی جدیدی عوض کند، مسیر شغلی جدیدی را پیش بگیرد، روابط شکستخوردۀ سابقش را ترمیم بخشد و طبق رؤیای کودکیاش، یخچالشناس بشود. نورا میتواند شناگر ، ستاره راک ، فیلسوف ، همسر ، مسافر ،صاحب شراب سازی یا میخانه محلی باشد. او میتواند به همسر سابق خود “بله” بگوید و پیشنهاد او را برای زندگی در یک شهر کوچک و داشتن یک میخانه محلی بپذیرد و…. او میتواند همه چیز یا هر چیز دیگری باشد.
این بدان معناست که می تواند نجات یابد!
همچنین باید حین سفر در دل کتابخانه نیمهشب، به درون خودش نگاهی بیندازد و آنچه واقعاً به زندگی معنا و ارزش میبخشد، پیدا کند.اما همه چیز طبق تصورات او پیش نمی رود و خیلی زود، تصمیمات نورا باعث میشود هم خودش و هم کتابخانه در معرض خطری جدی قرار بگیرد. قبل از این که زمان تمام شود، نورا باید به سوال غایی پاسخ دهد: بهترین راه برای زندگی کردن چیست؟
آیا پس از گذراندن این همه زندگی ، تقریباً هزار نسخه مختلف ، آیا او پیدا می کند که کدام یک برای او بهترین است و کدام شکل زندگی برای گرفتن خوشبختی واقعی مناسب است؟
آیا او می تواند بدون اعضای خانواده زندگی کند یا می تواند دوستان خود را از دست بدهد؟
او واقعاً چه می خواهد؟ او چه انتظاری دارد؟ و مهمتر از همه آیا او یاد خواهد گرفت که با چیزهایی که بیشتر از همه پشیمان است روبرو شود؟ از آنجا که هرچند او آماده است تا زندگی تازه خود را با دستان باز آغاز کند ، این افسوسها همیشه او را عقب می کشند و مانع از این میشوند که ببیند واقعاً به دنبال چه چیزی است!
حسرتها
حسرت خوردن برای زندگیهایی که تجربهشان نکردهایم خیلی ساده است.گفتن اینکه کاش مهارتهای متفاوتتری داشتم، یا اینکه آرزو کنیم کاش در گذشته بیشتر تلاش میکردم ،در مسائل مالی دقت بیشتری میکردم، اطرافیانم را بیشتر دوست میداشتم،به پیشنهاد آن دوست جواب دیگری میدادم و…خیلی حسرتهایی که به راحتی میتوان خورد و سایه تاریکشان را روی روح و روان خود انداخت.حسرت خوردن و تا ابد غرق حسرتها شدن بسیار آسان است.
اینکه این زندگیها را تجربه نکردهایم اصلا مشکل نیست.مشکل اصلی خود حسرت است. حسرت است که باعث میشود در سایه تاریک خود غرق شویم و تبدیل به بزرگترین دشمن خود بشویم. ما نمیدانیم اگر در جریان متفاوتی از زندگی بودیم وضعیت بهتری داشتیم یا بدتر!
اما چیزی که میدانیم این است که زندگی فعلی ما در جریان است و ما باید روی همین جریان تمرکز کنیم.ما همزمان نمیتوانیم در همهی زندگیها حضور داشته باشیم. اما میتوانیم در همین زندگیای که حضور داریم بهتین خود باشیم.
لازم نیست تمام بازیها را انجام دهیم تا بفهمیم حس برنده شدن چگونه است. لازم نیست برای درک موسیقی، تک تک قطعههای دنیا را بشنویم.نیازی نیست انگورهای متنوع تمام تاکستانهای دنیا را مزه کنیم تا گوارایی نوشیدنی را بفهمیم. عشق و خنده و ترس و درد ارز رایج تمام دنیا هستند.
من شخصیت نورا را دوست داشتم. من همه احساسات او ، تاریکی و نور را درونش احساس کردم. او شکننده ، ناامید ، ماجراجو ، یک راک استار ، یک خواهر دوست داشتنی ، یک دوست خوب ، یک همسایه مهربان و معلم خوب بود.
خواندن این رمان یک خوانش احساسی است. خواندن درباره شخصیتی که چنان روحیه ناامیدانهای دارد و تلاش می کند زندگی خود را از دست دهد آسان نبود ، اما طرف دیگر این کتاب عشق ، گرما ، عطوفت و شفابخشی زیادی را ارائه میدهد. به طرز شگفت انگیزی دلگرم کننده و نشاط آور بود.
امیدوارم شما نیز از خواندن رمان کتابخانه نیمه شب لذت ببرید و برایتان موثر و مفید باشد.
برشی از متن رمان کتابخانه نیمه شب
تنها راه یاد گرفتن،زندگی کردنه.
هستی مثل یه درخت انجیر بود و هر زندگیای که میتونست تجربه کنه از اون زندگیای که توش ازدواج کرده و خوشحاله گرفته، تا اون زندگیای که توش شاعر موفقی میشه تمام این زندگیها انجیرهای شیرین و آبدار این درخت بودن،اما اون نمیتونست همه انجیرهای شیرین و آبدار رو مزه کنه. به همین خاطر هم به چشم خودش دید که انجیرها فاسد و خراب میشن و از بین میرن.فکر کردن به تمام زندگیهایی که تجربه نمیکنیم میتونه دیوونهمون کنه.
اَش عقیده داشت هرچقدر مردم بیشتر در شبکههای اجتماعی باهم در ارتباط باشند،جامعه تنهاتر میشود.
دوگانگی وجود آتشفشانها این است که هم نماد نابودی و هم نماد زندگیاند.وقتی مواد مذابشان آرام بگیرد و سرد شود، به شکل سنگ در میآید و در گذر زمان خُرد و به خاکی غنی و حاصلخیز تبدیل میشود. نورا به این نتیجه رسید که سیاه چاله نیست. آتشفشان است و درست مثل آتشفشان،نمیتواند از حقیقت وجودش فرار کند.باید میماند و آن سرزمین بایر را آباد میکرد. میتوانست درون خود جنگلی سرسبز بکارد.
میتوانی در بهترین رستورانها غذا بخوری،هرکار لذت بخشی را تجربه کنی،در سائوپائولو جلوی بیست هزار نفر آهنگ بخوانی،هزاران نفر تشویقت کنند،به آن سرزمین سفر کنی،میلیونها نفر در اینترنت دنبالت کنند،حتی در المپیک مدال ببری،اما تمام اینها بدون عشق کوچکترین معنایی ندارد.
مشخصات کتاب
- نام کتاب:کتابخانه نیمه شب
- نویسنده کتاب:مت هیگ
- مترجم:محمدصالح نورانی زاده
- انتشارات:کوله پشتی
- تعداد صفحات:352